شامپو خریدم روش نوشته:
این محصول را روی سرتان بریزید و موهایتان را بمالید
سپس آبکشی کنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن =))
دختر :برو گمشو ، دیگه نمیخوام ببینمت
پسره : نه ... تورو خدا ... تنهام نذار ... بی تو میمیرم !
دختر : ب جهنم ... ول کن دستمو !!
پسره با گریه : بی تو دنیا برام معنی و مفهوم نداره !
دختر : به درک ... من ازت خوشم نمیام .. بفهم ...
.
.
.
مامان دختره : پاشو لنگ ظهره!
من بعد از دیدن فیلم های هندی به این نتیجه رسیدم که هندی ها 40 درصد زندگیشون در حال رقصیدنن ، 20 درصد زندگیشون در حال عاشق شدن و شکست عشقی خوردنن ، 20 دیگه ی زندگیشون در حال دعوا با دشمنای خانوادگی یا ملیشون و پرتاب کردن دشمناشون به کیلومتر ها دور تر اونم فقط با یه مشت هستن ، و 20 درصد بقیه ی زندگیشون هم در حال پیدا کردنه مادر و پدر و برادرشون که 50 سال ازشون دور بودن هستن!
پنج ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺑﺮﻭﺳﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
1. 字楼室
2. 建筑师事务
3. 所和“美国
4. 之音”及“美国 志愿者协会”无任何关联中
国北京 市朝阳区建国路号华贸中心二号写字� � 室
5. 建筑师事务
ﻣﻮﺭﺩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺗﮑﻮﻧﻢ ﺩﺍﺩ . ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ
ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ
ﻧﺸﺴﺖ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ
ﺷﻤﺮﺩ
ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ
ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ 35 : ﺳﻨﺖ
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ .
ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩﻭ ﺭﻓﺖ .
ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ
ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ ﮔﺮﯾﻪ
ﺍﺵ ﮔﺮﻓﺖ !!!!
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15
ﺳﻨﺖ
ﺍﻧﻌﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ
ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ .
ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ
ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ
ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ
تا حالا دقت کردین
اگه عمو زنجیر باف همون اول که بهش گفتن زنجیر منو بافتی میگفت نه
دیگه مجبور نمیشد آخر کار صدای گاو و خروس و سگ از خودش دربیاره ؟
یکی نیست بگه آخه مرد حسابی این چه کاریه آخه
خواهرم از پله ها افتاده پایین ، عضلات کمرش کشیده شده !
از وقتی اینجور شده آب رو با نی میخوره …
خدایا من دیگه آرزویی ندارم …
ميبينے حضور يه كسايے توشون پر رنگ تره (!)
پروفايل اون پر رنگ ها رو كه باز ميكنے (!)
ميبينے حضور اينا هم اونجا پر رنگ تره . . .
اين آدما واسه هم خاصَن . . .
حريم دارن،
خلوت دِنجِ عاشقانه دارن . . .
تو پروفايل اين آدما نباس پررنگ شد . . .
چون ممكنه دل اون آدماي خاص بگيره،
بشكنه . . .
دلشون نگران شه كه نكنه ديگه خاص نباشم . . .
نكنه . . .
حواستون باشه كجاها ميريد (!)آره
کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواهد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی..
بـــه کسی که تنهات گذاشت بگو
ایــــن تو بـودی که باختی نه مــــــن
من کسی رو از دَست دادم که دوستم نَداشت
امــــــــــــا
تو کسی رو از دست دادی که عاشِقِت بود
شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط ……..
اگر میفهمیدی…..
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نــــوشته نشده اند!!
آنقدر بـہ این روزهــاے تلخ عادتــ کرבه امـ
کـہ وقتے لبخنـــב مے زنمـ قلبمـ تیر مے کشـב
بیچــآره בلـــمـ چقـבر زود عادتــ مے کنــב
بــہ نبودن هر آنچہ کـہ مے خواستـــ ...
دلــَم میخـواهد جـا خـوش کنــَم
در دنـج تریــن جای ِ کافــه ای
سیــگار پشـت ِ سیـگار دود کنـَم و
کـَکـَم هم از رفتـنَش نگــَزد ...
بعــدش یـِک فنجــان قهــوه ِ تلــخ ِ تلــخ سفـآرش بدهَم و
با تلــخی ِ وجــودم سـَر بکـِشَم ...
بعــدَش کـه تلخــی تمــام ِ وجـودم را گرفـت ,
اشــک هایـَم را پـآک کنــم و
آن لبخنــد ِ تظاهـُر آمیز را بزنــم و
کافــه را تــَرک کنــَم ...
مرا ببخش اگر دیوانه وار دوستت دارم. مرا ببخش اگر حتی بویت مرادیوانه میکندو مرا ببخش اگر با دیدنت دست وپایم میلرزد
خب چیکا کنم من ماکارانی خیلی دوس دارم بخدا خیلی
از دیگران پرسیدید یک شب چند روز طول میکشد,
اگر به شما خندیدن خوش بحالشان انها هیچ وقت تنهایی را تجربه نکردن
خدایا دلم کمی محبت میخواهد, یک بوسه
تویی که از رگ گردن به من نزدیکتری, کمی فاصله بگیر اما بوسه ات را از من دریغ نکن
وقتی مرا رها کردی همه گفتن عشق او تورا کور کرده
ومن انگاه بیاد حرف تو افتادم که به من گفته بودی
تو چشمانم را به روی زندگی باز کردی
پس همان بهتر که کور باشی که لیاقتت همین است
ایا میدانید دکترها اعلام کردند اغوش یک داروی معجزه اسای واقعیست
که درد را تسکین میدهد واز استرس میکاهد وحتی افسردگی را درمان میکند
امیدوارم همیشه اغوشی گرم برایت گشوده باشد دوستم
دلگیرم از تک تک ثانیه هایی که دیگر مرا به تو نمیرسانند
هی عقربه ها عجله نکنید, او دیگر باز نمیگردد...
همه اموخته اند که نباید وابسته شد, نه به کسی ونه به رابطه ای
و همه میدانیم که این لعنتی نشدنی ترین کاری بود که اموخته ایم
دیشب به دختر خالم میگم مغز سرم میسوزه گفته زیاد مهم نیست معدته
آخه من موندم این مدرک پزشکیشو از کجا خواهد گرفت
کاش وقتی زندگی فرصت دهد
گاهی از پروانه ها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را
وقف قسمت کردن شادی کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی
باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصله های میان خویش را
با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش وقتی آرزویی میکنیم
از دل شفاف مان هم رد شود
مرغ آمین هم از آنجا بگذرد
حرف های قلبمان را بشنود
خطا از من است ، می دانم …
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “
اما به دیگران هم دلسپرده ام
از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “
اما به دیگران هم تکیه کرده ام
اما رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …
خدایا ؛؛ رهایم نکن ….
ϰ-†нêmê§ |